معنی خودکشی به سبک ژاپنی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
خودکشی. [خوَدْ / خُدْ ک ُ] (حامص مرکب) انتحار.
خودکشی کردن
خودکشی کردن. [خوَدْ / خُدْ ک ُ ک َ دَ] (مص مرکب) خود را کشتن. انتحار کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
- خودکشی کردن برای امری، سخت خواهان آن بودن و کوشش و تلاش بسیار برای بدست آوردن آن کردن. (یادداشت بخط مؤلف):
دیشب چه خودکشی که نکردم بکوی تو
بیرون نیامدی بتماشا چه فائده ؟
ملا ناظم (از آنندراج).
اول ببزم مهروفا خودکشان کنند
آنگاه معنی دل ما را بیان کنند.
اسیر (از آنندراج).
تذرو وکبک برای چه خودکشی نکنند
که در نشیمنشان شاهباز مهمان شد.
فرج اﷲ شوشتری (از آنندراج).
ازگیل ژاپنی
ازگیل ژاپنی. [اَ ل ِ پ ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به انبه ٔ ژاپنی شود.
سبک
سبک. [س ُ ب ِ] (ص) سست. || (اِ) سستی. (برهان).
سبک. [س َ] (اِخ) نام موضعی است. (معجم البلدان).
فرهنگ عمید
خود را کشتن، عمل ارادی شخص برای کشتن خود، انتحار،
[عامیانه، مجاز] کوشش بسیار در امری،
مترادف و متضاد زبان فارسی
انتحار، قتلنفس،
(متضاد) نسلکشی، تلاشمفرط، تقلای زیاد، کارمستمر
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
خود را به وسیله ای کشتن، انتحار، (کن.) کار زیاد کردن، کوشش بسیار کردن. [خوانش: (~. کُ) (حامص.)]
فارسی به عربی
انتحار
معادل ابجد
2092